ارایشگاه
عزیزم کوتاه کردن موهات مبارکککککککک
امروز شما برای اولین بار رفتی آرایشگاه اولش حاضر نشدی بشینی روی صندلی اما یه کم که گذشت
شما آروم شدی نشستی اما باز آخر کار شما گریه کردی چون حسین آقا می خواست با ریش تراش
دور موهات را مرتب کند وشما چون بشدت از صدای ابمیوه گیری می ترسی وفکر کردی که اونه بهر
حال تموم شد شما با شکل فشن اومدی خونه خاله الهی قربون مرد کوچکم وسرو نازم بشم که از اون
قیافه دخترونه در اومدی همه تعجب کردن بهم می گفتن ما دانیال خودمون می خوایم
بابا هم با دیدن شما سوپرایز شد آخه موقع رفتن بهش هیچی نگفتم
نفس من وبابایی هستی مرد کوچک
بزودی مشکل اپلود کردن حل می کنم تا عکست بزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی