یا محمد(ص)
عزیزکم
زمان زیادی هست که مطلبی برایت ننوشتم برمن خرده مگیر اول حاملگی وبی حوصلگیم
دوم رفتن بیکباره مادر باعث شد تا همه انرژیم تحلیل برود
حال در شب مبارکی به سراغت امدم
عیدت مبارک فرزند نازنینم
این روزها خواهرت بسیار شیطون شده وتا می تواند لگد مالم می کند
شیرین ترین کتکهای دنیا را از تو وخواهرت خوردم
دیگر زمانی نمانده تا امدنش ومن بی تاب رویش هستم حس شما جالبتره
حسی آمیخته به شوق وحسادت گاهی تا سر حد عشق انتظار آمدنش را می کشی و
گاهی فریادت به آسمان می رود که من هیچ چیز بهش نخواهم داد
سوره قل هو الله را کامل می خوانی وصلوات می فرستی
واین روزها می فرستیش برای مامان جون بمیرم که زود بود بگویم خدابیامرزتش وتو بگویی
مامان جون کجا رفته
شعرها را هر چه باشد بسیار خوب گوش میدهی بعد دست وپا شکسته تکرار می کنی
خیلی خیلی شیرین شدی تا حدی که عنان از دستم می رود بوسه بارانت می کنم
وتو فریاد می زنی بوسم نکن
به قول خودت خداراشکر که خدا تورا به ماداد
منم میگم واقعا خداراشکر که شماها هستین ایشالا همیشه سرزنده وسربلند باشین