شجاع کوچولو
عسلکم
این روزها خیلی شیرین وخوشمزه شدی به قول بابایی خوردنی خوردنی
دیروز رفته بودیم مرغداری با مامان جون وخاله ها
بابا تورا بغل کرد برد پیش سگها یا به گفته خودت هاپو که خیلی قشنگ صداش در میاری میگی هاپ هاپ
گذاشتت جلوی آنها تو اصلا نترسیدی سنگ هم برادشتی که بهشون بزنی و بازبان خودت بهشون چیزای
گفتی که اونها زوزه کشان فرار کردند
قربون پسر شجاعم برمممممم من
بابایی هم کلی خندید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی