دوماهگی
دخترک بی همتای من
نامت واقعا برازنده وجودت هست چرا که زیبای برای من ومن به وجودت می نازم
واکسن دوماهگیت را زدم تا پاهایت را تکان می دادی جیغت به هوا می رفت
الهی بمیرم با شیر نخوردنت همش گریه می کردی
خداراشکر وزنت عالی بود 1200گرم اضافه کردی داداشت هم خوب بود 14کیلو باقد98
60روز راباهم گذراندیم سخت اما شیرین چراکه دلدردهای شبانه تورا خیلی ازارداد اما خوشبختانه
50روزه به اتمام رسید خوشحال بودم که حالا می شود با تو راحت بازی کنم
اما دوامی نداشت چرا که الان 5روزی هست شیرم را نمی خوری مگر درخواب
واین شده معضل چراکه همش درحال تکون دادنت هستم تا بخوابی من سیرت کنم
خداکنم این نیز بگذرد
واما خان داداشت
این روزها حسابی بهش خوش می گذره یا خونه مادره یا خونه خاله زیبا
از صبح میره تاعصر
اما نمی دانم چه اتفاقی افتاده حسابی ترسو شده وهر چیزی را به شکلی میبینه
بشدت از جغد می ترسه تاصدایی میاد میگه مامان صدای جغده؟
نمی دونم مقتضای سنشه یا کسی ترسوندتش
بهرحال خدا کنم این نیز بگذرد