پرنس دانیالپرنس دانیال، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
پرنسس بنیتاپرنسس بنیتا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

ما چهار نفر

4 ماهگی

نازکم 4ماهیگیت مبارکککککککککک امروز واکسن زدی وفارغ از درد وتب با چشمان کو چکت مرا نگاه می کنی ومن سرشار از شوق عشق به تو می شوم وزنت 6.200 قدت 63 بود   امید که چشمانت همیشه به دنبال خوشی وموفقیت باشد ...
22 اسفند 1390

بودنت

عزیزک مامان الان که دارم اینو می نویسم شما تو بغلم نشستی داری نگاهم می کنی من قربون وصدقه ات میرم فدای چشمای نازت بشم تا دوروز دیگه شما ٤ماهه میشی کمتر از ٩روز دیگه عید میاد یادش بخیر پارسال همین موقعها به مامان جونات خبر دادیم که شما تو شکمم هستی فکر کنم قد یه لوبیا بودی والان اندازه یه سرو کوچولو ایشالا بشی اندازه سروای شیراز ...
20 اسفند 1390

100

سلام کوچولوی مامان ١٠٠لحظه ١٠٠ثانیه ١٠٠دقیقه  ١٠٠ساعت گذشتن گذشتن تا به ١٠٠روزگیت رسیدم باور نمی کردم زمان بیش از این عجله کند اما می دود ومن از او جا مانده ام آمدم بنویسم سه رقمی شدن اعداد زندگیت مبارک الهی که اعداد عمرت سه رقمی بشود فدای خنده هات ...
2 اسفند 1390

عشقهای من

عزیز مامان وبابا گلم ٤٥ روز از بوی خوبت خونه دلم عطر آگینه واز وجود پر مهرت سرمست اینا باعث شده که   عشق من به تو وبابات هزار برابر بشه دوستتان دارم نازنینانم ...
6 دی 1390

چهل روزگی

کودک زیبایم یلدایت در آستانه چهل روزگیت مبارک باشد . بودنت هدیه ای است از جانب الله وهرروز هر لحظه سپاسگذارش هستم دوستت دارم عشق کوچولویم مامان فدای خنده هات ...
1 دی 1390

فرشته کوچولو

کودک ناز من آمدی ودنیای کوچکم را به اندازه وسعت دلهای تمام مادران بزرگ کردی دوستت داریم وعاشقانه می پرستیمت کودکم در تاریخ 22/8/90درساعت4:48با وزن 3540وقد53 به دنیا آمد.وچشمانم راروشن کرد ...
2 آذر 1390

نوشته اول

کودک نازم این اولین نوشته مادر برای توست . می دانم دیر آمدم اما زود نخواهم رفت .کمتر از یک هفته تا آمدنت باقیست ومن مشتاقانه منتظر گذر زمان هستم واز من مشتاقتر بابا است با اینکه روزها سرش حسابی شلوغه اما حسابی حواسش به من وتو ه مادر به فدات زودتر بیا وخانه را گرمتر کن . ...
19 آبان 1390

دیر آمدن

عسل مامان 40 هفته هم تمام شد تونیامدی . دلم یه ذره شده برای دیدنت وبابای میگه چیکار کنم تا تورا زودتر ببینم اما از طرفی هم همه چی راسپرده دست خدا.دکتر گفته تا شنبه یعنی 21 آبان وقت داری بیائی اما هنوز هیچ خبری نیست جز گرد وقلمبه شدن شما توشکم مامان دعا می کنم همه نی نی ها سالم دنیا بیان توهم سالم وصحیح دنیا بیائی بدون هیچ مشکلی ...
19 آبان 1390

نوشته دوم

چراغ خونه ام سلام مامان به فدای اون تکونای خوشکلت بره که عین یه ماهی کوچولو توشکمم حرکت می کنی .فقط دوروز مونده بیایی البته به تاریخ دکتر اما سونو میگه 18 آبان ودرمانگاه میگه 14 آبان تا الان که ازت خبری نیست .منم که طبیعی می خوام باید منتظر بشم تا دردا شروع بشه . بزودی تمام عکسا که شامل وسایل اتاقت وعکسای آتلیه هست برات می ذارم تا برات یادگاری باشه . قول میدم زود بیام تا هر چی که توذهنم مونده از این مدت بارداری رابرات بنویسم ...
19 آبان 1390
1